سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من شبیه سرود ناسروده ایم که تلخ ست

تلخ شده ام از تلخی ها

در خودم گیج شده ام

در زمان گم شده ام

سراغ دلتنگیم را کلاغ های قصه هم نمی گیرند

این روزها همه سرشان شلوغ ست

این روزها بوی مرگ میدهد

این روزها شب شده است

این روزها دیگر من خشکی زمین

را ثانیه شماری میکنم

همه در یک روز سرد

به تاریخ و زمان می پیوندیم

زمین در حال مرگ

فراموش شده است

//منتظر//آدم برفی//




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,


      
دلتنگی نظر بدهید

یادمان رفت کوچه ها سردست

بازی کودکانه ما بی رنگ ست

یادمان رفت قدیم کهنه شده ست

هر چیز نویی نو شده ست

یادمان رفت گریه کنیم

گریه بوی دلتنگی ندارد

یادمان رفت

از شب 

بپرسیم

آدرس مهتاب را

در دلتنگی غروب

سحرگاهان

//حسام الدین شفیعیان//منتظر//




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,


      

این روزها دلم بوی نم نم باران میدهد

دلم دیگر دل نیست سنگ نوشته ایست کهنه

این روزها روحم از دلتنگی شبهای بی رنگ قصه ندارد

احساس میکنم جایی دور مرده ام

میان مردابی در آرزوهایم دست و پا میزنم

این روزها مردن دلم را ترجمه میکنم

//حسام الدین شفیعیان//آدم برفی//منتظر//




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,


      
گلبانو نظر بدهید

کاروان رفت 

بی امان رفت

پای پیاده رفت

گلبانو پشت پنجره گریه میکرد

کاروان رفت

ازپشت پنجره چشمی خیس

نگاه میکرد به آنها 

آه از ته دل

خواست شود که بشود

اتصال برقرار

گلبانو السلام

السلام علیک

یا

علی بن

موسی 

الرضا

والسلام

//آدم برفی//ح.ا.ش//




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,


      

روزی کودکی بی امان

گریه برد پیش مادر 

گفت ای پسرم بهر چه گریانی

گفت پسر بهر رفتن مادر

پسر رفت به پابوس آن حرم

و شد زمان زود گذران

و مادر گریان بی امان

بر تابوت 

نگاه میکرد

پرچمی نقش بسته و زیبا

بر تابوت

پسر بزرگ شده بود

ومادر 

که

مسافر 

حرم شده بود

//آدم برفی//ح.ا.ش//




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,


      
<   <<   6   7   8   9   10      >