سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من از اسارت می آیم

غریب از دل دشمن می آیم

من از شکنجه گاه از بوی خون می آیم

من از تکریت از ابوغریب می آیم

من از میان لاله ها می آیم

شهید زنده ام گرچه دیر آمده ام

ولی زفراق لاله ها سخت روییده ام

من از مردان آهنین واقعی سخن می گویم

من از روح بلند و صبر می گویم

من از دعاهای گوشه ی سلول می گویم

من از یواشکی ذکر زیر لب می گویم

من از صبر می گویم

من از عشق می گویم

من از آزادی یک اسیر می گویم

//حسام الدین شفیعیان//منتظر//




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,


      
زندگی نظر بدهید

چشمها را باید دید 

 

زیر اشک باید رفت 

 

تا اوج احساس باید پرواز کرد 

 

زیر خط خنده آواز باید سرداد 

 

با کوچ پرنده ها باید عاشق شد 

 

با اواز باید راه رفت 

 

با راه باید همراه شد 

 

و با زندگی باید را نباید را و همه را 

 

باید زندگی کرد در زندگی در این زندگی 

 

زندگی باید کرد 

 

ح.ا.ش/منتظر//




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,


      

درختی گر بداند ریشه اش را

زدومحکم بگیرد دامنش را

زاین ریشه اساس درد را

اساسی از اثاث این رنج را

که تو گر کاملی زین امتحان ها

بدان رد گشته ای از امتحان ها

بود راز اساس این کشکول ها

تعادل رمز قبول آزمون ها

 

//حسام الدین شفیعیان//منتظر//




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,


      

در عجبم از این همه آرزو

که موج میزند در فضای آرزو

همه خسته می آیند

آقا

با دل شکسته می آیند آقا

پای پیاده می آیند 

آقا

با قلب خسته می آیند آقا

در عجبم

آقا

که گنبد تو را که میبینند

خستگی را خسته میکنند

آقا

 

//منتظر//حسام الدین شفیعیان/




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,


      

من شبیه سرود ناسروده ایم که تلخ ست

تلخ شده ام از تلخی ها

در خودم گیج شده ام

در زمان گم شده ام

سراغ دلتنگیم را کلاغ های قصه هم نمی گیرند

این روزها همه سرشان شلوغ ست

این روزها بوی مرگ میدهد

این روزها شب شده است

این روزها دیگر من خشکی زمین

را ثانیه شماری میکنم

همه در یک روز سرد

به تاریخ و زمان می پیوندیم

زمین در حال مرگ

فراموش شده است

//منتظر//آدم برفی//




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,


      
<   <<   6   7   8      >